اصلی مصاحبه شوندگان -  .jpg

 

 1- مختصری از بیوگرافی ، سطح تحصیلات و سابقه ی اشتغال خود به این کار را بفرمایید .

 * بهرام اسدی : متولد 1343 – اورمیه – لیسانس ادبیات – مدت اشتغال به کتابفروشی و نشر 11 سال .

 * حسن محمدزاده :  بیش از 23 سال است که وارد حرفه ی کتابفروشی شده ام .

 * اصغر محمدی : 30 ساله . دارای تحصیلات لیسانس شیمی . حدود یکسال می شود به این کار مشغولم . علاقه ی شخصی بوده که به کارهای فرهنگی و کتاب روی آورده ام .

 * حمید واحدی : متولد 1343 اورمیه . فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی ؛ دبیر بازنشسته ی آموزش و پرورش . پنج سالی است به کتابفروشی مشغولم .

  * احمد یوسفی : 59 سال سن و 23 سال سابقه ی کار در مغازه به همراه همسرم و هیجده سال غیر از مغازه ، در خرید و فروش ، تهیه و توزیع کتاب . سال 60 که پا به شهر گذاشته ام حدوداً چهل و اندی سال با دنیای پر رمز و راز کتاب ارتباط و آشنایی دارم . تحصیلاتم دیپلم طبیعی .

  * رحمان حسین زاده : متولد 9 بهمن 1338 ؛ در روستای یکان علیا از توابع مرند می باشم . دوران کودکیم به علت روستایی بودن ، بیشتر در طبیعت در کارهای دامداری و کشاورزی گذشت . در هفت سالگی در دبستان ایرانشهر برای تحصیل ثبت نام کرده و 1350 کلاس ششم را تمام کردم . البته ده سالگی به غیر از مشارکت در کارهای خانه ، به علت مریضی مادرم که هفت سال زمینگیر بود ، هم درس می خواندم و هم کارهای پخت و پز و نگهداری بچه ها – که هر سال هم رو به ازدیاد بود (!) – می کردم . در همین سالها به یادگیری فرشبافی هم رفتم . آن وقت ها باید سه ماه بصورت رایگان کار می کردی و آموزش می دیدی . بعد از آن یادم هست که هر هفته به ما پنج ریال می دادند . آن را نیز به پدر و مادرمان می دادیم . کار از صبح تا شب بود . رنگ پریدگی و لاغری بچه های فرشباف از دور هویدا بود . البته من توانستم بعد از اتمام تحصیلات ، استاد فرش باشم ؛ روی همین اصل ، خودمان کارگاه فرشبافی دایر کردیم . دوران فرشبافی یکی از خاطرات نفرت بار زندگیم می باشد . بعد از پایان تحصیلات ششم ابتدایی ، به علت نبودن مدرسه و عدم امکان مالی ، مجبور به ترک تحصیل شدم و همان فرشبافی را در روستا ادامه دادم . دوران مطالعه ی من به همین وقتها برمی گردد . با توجه به اینکه آن وقتها رسم بود شبهای پاییز و زمستان خانواده ها دور کرسی جمع شده ، به هم داستان و بایاتی و تاپماجا می گفتند ، پدرم داستانهای کوراوغلو و اصلی کرم و شاه اسماعیل از سینه می گفت و با آواز خوشی ترانه ها را می خواند . پدرم ترانه های زیادی از بر داشت . در صحرا و در هنگام کار ؛ ترنم ترانه هایش هنوز گوشم را نوازش می دهد . کنجکاوی من از این بابت بود که می گفتم باید این داستانها را من یاد بگیرم و باید کتابهایش را پیدا کنم . آن وقتها پیدا کردن کتاب ترکی کار سختی بود . یادم هست برای اولین بار کتاب کوراوغلو را پیدا کردم و بعداً کتابهای اشعار کریمی و شاه اسماعیل را . بعدها من از روی کتاب داستانها را برای خانواده می خواندم و آنها هم مرا تشویق می کردند . این کار ادامه داشت تا به کتابهای مذهبی و تاریخی علاقه مند شدم و قرآن را در همین زمان از همسایه یاد گرفتم . تا سال 1353  این وضعیت ادامه داشت . در این سال پدرم به خاطر عدم درآمد ، همه ی دامهایش را فروخت و رفت به پیرانشهر جهت کار ، که دو تا برادر بزرگم آنجا بودند . سال 1354 ما هم برای درس خواندن و هم کار کردن از یکان کوچ کردیم . در کلاس شبانه ثبت نام کردم . آمدنم به شهر ، امکان مطالعه را بیشتر کرد . اوایل فرشبافی را ادامه دادیم . شبها به کلاس می رفتیم . سال 1356 سوم راهنمایی شبانه را تمام کردم . اوقات فراغتم بیشتر با مطالعه و در مراسم مذهبی مساجد می گذشت . با شنیده شدن صدای انقلاب ، ما هم علاقه مند شدیم بخصوص با خواندن کتابهای بهرنگی و شریعتی ، که بیشتر مخفیانه بود . هیجده دی ماه 1357 انقلاب در پیرانشهر کلید خورد و اولین تظاهرات برگزار گردید و بعد از آن دیگر ادامه ی درس را رها کردیم . بیشتر به مطالعه و کارهای انقلاب علاقه مند شدیم . در سال 1358 ، شهرهای کردنشین ناامن شد . از پیرانشهر کوچ کرده ، مدتی در مرند ، بعداً به اورمیه آمدیم . دوران آوارگی ما شروع شد . بعد مغازه و خانه را به کمترین قیمتی فروخته ، در واقع از دست دادیم . پدرم به تنهایی و سختی امرار معاش خانواده را بر عهده داشت . ما هم چندان کمکی برایش نمی کردیم . بعدها در بازار مشغول کار شدیم و به کار سیم کشی علاقه مند شده زود یاد گرفتم . بعد مدتی در تهران کار کردم و در سال 1361 ، در شیراز و در جاهای دیگر مشغول کار شدم ؛ همه گونه کار می کردم ، از کارگری گرفته تا آسفالت کاری ؛ بعدها سنگ و کاشیکاری و بعد مدتی هم برگشتم روستا فرشبافی . در سال 1365 دوباره به اورمیه آمدم . در بازار مشغول کار شدم تا سال 1373 برای خود همراه پدر و برادرانم مغازه و خانه خریده ، اعتبار خوبی کسب کردم . متأسفانه یک پیشامد ناگوار یک عمر اندوخته ی ما را بر باد داد ؛ کلی مفلس شدیم . بعد از مدتی ، بیکاری و کارگری ، در سال 1379 مغازه را اجاره کرده ، کتابفروشی دایر کردم . بعد از یک سال هر چه اندوخته و دارایی داشتم جمع کرده و این مغازه را خریدم ؛ که تابحال نیز ادامه دارد .  

2- با توجه به گرایش اکثر کتابفروشان به نوشت افزارفروشی و تغییر کاربری فروشگاه در سالهای اخیر ، دلیل استقامت شما در این حرفه چیست ؟

  بهرام اسدی : علاقه ی شخصی .

 حسن محمدزاده : عشق و علاقه به پیشرفت اخلاقی و معنوی جامعه ، انگیزه ی ماندگاری این جانب در این شغل بوده و با همین تصور فعالیتم تداوم داشته . امروز وضعیت کتاب در خواب آلودگی خوفناکی فرو رفته و اینکه اکثر کتابفروشی ها از اوضاع بی رونق فروش کتاب ناراضی هستند ، موضوع جدیدی نیست ؛ یا اینکه این روزها شاهد تعطیلی کتابفروشی ها و افتتاح کافی شاپ و لوازم آرایشی و نوشت افزار و غیره هستیم ، باز هم موضوع غریبی نیست . با پیدایش رسانه های دیجیتال و تکامل جهشی آنها ، مخاطبان کتب و نشریات کاغذی روز به روز کمتر شده و تولیدات کاغذی وضعیت متزلزلی خواهد داشت .  

  اصغر محمدی : صرفاً به دلیل علاقه ی شخصی به کتاب و خدمت به فرهنگ غنی آذربایجان ، در این حرفه هستم .

  حمید واحدی : طبیعی است که عشق و علاقه به کتاب ، اولین دلیل استقامت در این حرفه می باشد . بعید می دانم کسی اهل کتاب و مطالعه باشد و به نوشت افزار فروشی روی بیاورد . شما می توانید از نوشت افزار فروشان بپرسید و ببینید که چند درصدشان اهل مطالعه و کتاب به معنای حقیقی خود هستند . مطالعه و خواندن کتاب و علاقه بدان ، در میان علایق فراوان زندگی امروز حقیقتاً حکم کیمیا دارد . سود و نفع مادی که عامل اصلی اغلب اهل بازار است ، سبب گرایش به شغل نوشت افزار فروشی می باشد . چه کسی است که سود مادی را فدای عشق و علاقه کند !؟ من تعداد نوشت افزار فروشان شهر را نمی دانم و شاید نزدیک به هزار باب مغازه و یا بیشتر باشد ؛ اما کتابفروش به معنی واقعی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد . آن هم در شهری که مرکز استان می باشد و این تعداد هم روز به روز رو به کاستی دارد و این خطری است که مسوولان فرهنگی اگر امروز به آن توجه نکنند ، فردا دیر خواهد بود .           

  احمد یوسفی : اولاً کتابفروشی شغل حساس و پیچیده ای است و یکی از شرطهای اصلی آن علاقه مندی به کتاب است . خودت باید حتماً به مطالعه و ارائه ی دانش های مختلف رغبت داشته باشی . ثانیاً به علت متنوع بودن عناوین و چاپهای متعدد و ناشر و مترجم در حوزه ی کتاب و همچنین برخورد با سلیقه های مشتریان مختلف ، و اینکه انتظارات آنها را باید تأمین نمود و در ورای اینها باید مایحتاج زندگی را نیز تأمین کرد که برای این راههای پر درآمدتر هم وجود دارد که نوشت افزار از کتاب بهتر است و کم دردسرتر و پرسودتر ؛ چرا که جزو نیازها و الزامات تحصیل و خانواده و ادارات است . لابد برای همین است که کتابفروشها بیشتر به آن سمت تمایل دارند و با کتاب و کتابفروشی خود را درگیر نمی کنند .  

  رحمان حسین زاده : دایر کردن کتابفروشی ، شاید برای بعضی ها از روی علاقه باشد ؛ اما این علاقه تا وقتی خوب است که آدمی تأمین مالی داشته باشد . کتابفروشی از شغلهای کم درآمدی است . بخاطر همین هست که در یک مغازه ی کتابفروشی ، نوشت افزار ، فتوکپی ، بعضاً صحافی و تایپ و فاکس و حتی کهنه فروشی و کاغذ باطله هم می بینیم ؛ که حکایت از کم درآمد بودن این شغل دارد . مغازه ی این جانب ، به علت طبقه بالایی بودن و موقعیت بی رونقی و نیمه بازی که این پاساژ دارد ، چندان تعریفی ندارد . به علت گرانی مغازه ها و عدم تمکن مالی ، نقل مکان هم برایم میسر نیست . تغییر شغل هم همینطور ؛ چون امکانات و سرمایه ی بالا می طلبد که متأسفانه ما فاقد آن هستیم و بدین جهت مجبوریم با این درآمد کم و مفلس وار – که هیچ درآمد دیگری نداریم – هزینه ی خانواده ی چهار نفری ( دو تا دانشجو ، بعلاوه اجاره ی یک خانه ی محقر ) ، را دربیاوریم . 

3- مشتریان شما ، بیشتر چه طبقاتی هستند و در چه موضوعاتی کتاب درخواست می کنند ؟

  بهرام اسدی : طبقه ی علاقه مند به شعر و ادبیات و تاریخ آذربایجان .

  حسن محمدزاده : امروز تحت تأثیر گسترش رسانه های الکترونیکی ، انسان جدیدی ظهور کرده که در ابعاد مختلف تفاوتهای بسیاری با انسان دیروز دارد . مصرف جدیدی در حیات انسان رونق گرفته و انسان نوین مصرف کننده ی کالاهای فرهنگی و آموزه های رسانه ای دیجیتال شده و الگوی زندگی خود را از رسانه ها می گیرد .

  اصغر محمدی : اغلب دانشجویان و تحصیلکرده ها ؛ در زمینه های علوم اجتماعی ، فلسفی و ترکی آذربایجانی درخواست می کنند .

 حمید واحدی : اغلب مشتریان ما افراد باسواد و علاقه مند به کتاب می باشند و ربطی به شغل و حرفه ندارد . از دبیر آموزش و پرورش و استاد دانشگاه و دانشجو گرفته تا کارمند و بازاری و ... . کسانی که مطالعه و کتاب را یک نیاز اساسی برای خود و زندگی می دانند و علاوه بر گسترش دانش خود ، از آن لذت هم می برند . من به سبب رشته و علاقه ی خود به ادبیات ، بیشتر کتب ادبی را می فروشم و مشتریان نیز بیشتر علاقه مندان به ادبیات هستند ؛ اما در زمینه های تاریخ ، فلسفه و روانشناسی نیز مشتریانی دارم . 

  احمد یوسفی : مشتریان ما از قشرها و با سلیقه های مختلف اند و در موضوعات گوناگون ( تاریخ ، رمان ، روانشناسی و ... ) ، هم از ما کتاب می خواهند . مثلی است که می گوید « اقیانوس انتها و ابتدایی دارد و لکن کتاب نه » . بنابر این ، کتاب پیچیدگی خاص خود را دارد که مثل دارو نیست که بگوییم تا حد امکان مشابهش را بده . 

  رحمان حسین زاده : متأسفانه کتابخوان های ما اکثراً از طبقه ی ضعیف مالی هستند و توقع هم از ما دارند . البته توقع مشتری بجاست . در گذشته ما کتاب را با تخفیف 30 و یا 35 درصدی از پخش یا از ناشر می گرفتیم ، 10 درصد هم ما تخفیف می دادیم . حالا با این وضعیت خرید کتاب ، بصورت نقدی برای ما 25 درصد تخفیف می دهند که 10 درصد این هزینه می شود و 15 درصد آن چه منفعتی برای ما می دهد !؟ از طرف دیگر شما فکر بکنید وقتی ما مبلغ پنج میلیون کتاب می خریم ، کمترش به فروش می رود و بیشترش تا فروش زمان می برد . متأسفانه این وضعیت کتابخوانی را هم ضعیف می کند و هم ما کتابفروشان مجبوریم کارمان را تغییر دهیم .

4- با عنایت به تعداد و تعدد مراجعین به کتابفروشی تان ، میزان مطالعه و کتابخوانی شهروندان را چه قدر تخمین می زنید ؟

  بهرام اسدی : میزان مطالعه پایین بوده و در سالهای اخیر بسیار تنزل پیدا کرده است .

  حسن محمدزاده : در عصر اینترنت به سر می بریم . شما هر چیزی را که اراده کنید و اسم ببرید ، اطلاعاتی به وسعت کره ی زمین در اختیار شماست . به همین جهت افراد کتابخوان روز به روز کمتر می شود . کتابهای قدیم اکثراً نایاب هستند ، زیرا چاپ نمی شوند ؛ چاپ هم بشوند کم و زیاد می شوند ولی به قدری آثار ضعیف و عامه پسند و خرافی که محتوای آنها با اصول علمی و عقلی سازگاری ندارد ، چاپ شده که قابل فروش و استفاده ی عموم نیستند و به همین جهت روزانه بصورت فله ای روانه ی کارخانه های مقوا سازی می شوند . 

  اصغر محمدی : 10 درصد .

 حمید واحدی : مدینه گفتی و کردی کبابم ؛ مشکل اصلی کتابفروشان همین تعداد مراجعه کنندگان می باشد . متأسفانه باید گفت که میزان مطالعه در میان مردم بسیار ضعیف و تأسف آور است ؛ چرا که فرهنگ کتابخوانی با همه ی تبلیغات و در بوق و کرنا دمیدن نهادهای فرهنگی ، در حال زوال و یا فراموشی است . فرهیختگان و اهل کتاب و مطالعه در شهر ما انگشت شمارند و اینان هستند که چرخ کتاب و کتابفروشی را می گردانند . مشتریان کتابخوان حرفه ای من شاید بیش از 100 نفر نباشد ؛ بقیه ی مشتریان به معنای اصلی کتابخوان نیستند . شاید در سال و ماه یک جلد کتاب آن هم به دلایل مختلف خریداری کنند . کتابخوان حرفه ای که هر هفته و هر ماه سری به کتابفروشی بزند و از تازه های نشر وکتاب و مجله و مطبوعات اطلاع دقیق داشته باشد ، واقعاً نادر است . مقایسه کنید تعداد مذکور را با آمار باسوادان و فرهنگیان و دانشگاهیان و دانشجویان و دانش آموزان و ... ؛ وحشت آور نیست !؟ بی شک تعداد مشتریان چند کتابفروشی دیگر شهر هم افزون تر از این نخواهد بود ؛ « تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل » . با وجود این ، ما هر روز از کتاب و کتابخوانی و نشر علم و گسترش دانشگاهها و چه و چه دم می زنیم ؛ نمی دانم قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را . من به ضرس قاطع می گویم که با این روند رو به کاهش کتابخوانی و ضعف فرهنگ مطالعه ، در ده سال آینده تعداد کتابفروشان شهر ما ؛ چرا شهر ما ، به هر کجا روی آسمان همین رنگ است ؛ در همه ی کشور به نصف تقلیل پیدا خواهدکرد . « چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود را / ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد » .

  احمد یوسفی : تعداد مراجعین چند نوع اند . مشتریهای دایم و غیر دایم و گذری ؛ که بد نیست و تعریفی هم ندارد . چون درصد مطالعه عموماً کم است و وسایل ارتباط جمعی متفرقه هم مزید بر علت شده و در چند سال اخیر اکثراً از تولیدات غیر مجاز وارداتی و غیر استاندارد و آسان که از راههای گران هم به دست می آورند و در نتیجه از فروش کتاب کاسته می شود . گاهی به بعضی از مشتریان که می گوییم فلان کتاب آمده ، با جواب اینکه پی دی افش را تهیه کرده و مطالعه نموده ام ، وانمود می کنند که ما یک قدم عقب تریم . 

5- با توجه به نوسانات بازار و گرانی کاغذ و دیگر اقلام فرهنگی ، وضعیت خرید و فروش کتاب را چگونه تحلیل می کنید ؟

  بهرام اسدی : گرانی کاغذ ، میزان معاملات کتاب را بسیار پایین آورده است .

 حسن محمدزاده : تورم و گرانی به وجود آمده در هفت هشت سال اخیر و افزایش شدید قیمت کتاب و نداشتن هدایتگر در زمینه ی فرهنگ ، دلیل دیگری بر انزوای کتاب و کتابخوانان می باشد . از آنجا که اکثر جمعیت کشور جوان بوده و دارای سلایق و نیازهای متفاوتی هستند و تنوع موضوعی کتابهای موجود در چرخه ی فروش و در جذب مخاطبان پاسخگو و موفق نمی باشد ؛ لذا پوشش دادن تمام سلایق نیازمند فضای باز برای بیان عقاید و اندیشه هاست . 

  اصغر محمدی : با توجه به گرانی و پایین آمدن قدرت خرید مردم ؛ همین می رسند تا کتب درسی خویش را فراهم کنند .

 حمید واحدی : طبیعی است وقتی کاغذ 4A  بسته ای از سه هزار تومان به سیزده هزار تومان می رسد ؛ قیمت کتاب چگونه خواهدبود . مثل ترکی داریم که می گوید : « گوزل آقا چوخ گوزل ایدی ، ووردو چیچک ده چیخاتدی » . تعداد کتابخوان با این افزایش قیمتها اگر کم نشده ، که شده ؛ قدرت خرید آنها کاهش یافته است . یعنی کتابخوانی که ماهی پنج جلد کتاب می خرید ، تنها به خریدن دو یا سه عنوان کتاب قادر است ؛ چرا که کتابی که قیمت آن ده هزار تومان بود ، به سی هزار تومان افزایش یافته است ! اما آیا درآمد اهل کتاب نیز به همین اندازه افزایش داشته است !؟ حقیقتی تلخ را اینجا باید اذعان کرد و آن اینکه 99 درصد کتابخوانان از طبقه ی متوسط و پایین تر از متوسط جامعه می باشند ؛ بویژه کارمندان ، فرهنگیان و ... . طبقه ی مرفه جامعه ی ما ، با کتاب و مطالعه انسی ندارند ؛ چرا که دلمشغولی های آنها چیزهای دیگر است که همه می دانند . علاوه بر این ، کتاب خواندن و مطالعه کار آسانی نیست و از عهده ی هر کسی بر نمی آید . دو سه ساعت هر روز از زندگی و کارهای دیگر زدن و با وجود جذابیتهای کاذب زندگی مدرن ، هزینه گذاشتن و چشم به کتاب دوختن و طعن و عتاب اهل منزل را هم گاهی دیدن و شنیدن و ... ؛ به قول معروف « گاو نر می خواهد و مرد کهن » . بنا بر این طبیعی است که تعداد کتابخوانان ما هر روز رو به تقلیل بگذارد . اقتصاد عامل بسیار تأثیرگذاری است در این راستا . به قول معروف « شکم گرسنه ایمان ندارد » ، مساوی است با انسان کم درآمد کتاب ندارد . از طرفی ، انسان پر درآمد نیز کتاب نمی خواند ؛ پس پیدا کنید پرتقال فروش را .

  احمد یوسفی : نوسانات بازار و گرانی کاغذ که از مشکلات مهم شغل ماست . تا چند سال پیش این وضعیت را نداشتیم و اکثراً قیمتها با اندکی کاهش و افزایش اصلاً به حساب نمی آمد و به ذوق و چشم مشتری هم نمی خورد ؛ ولی از وقتی که یارانه ی کاغذ حذف شده و دیگر قسمتها گاهی غیر قابل باور است و مشتریها و خود ما را عصبی می کند . ناجار خرید و فروش کم یا با تأمل معامله می کنیم . مثلاً قبلاً یک کارتن کتاب وارد می کردیم حداکثر تا یک میلیون و پانصد هزار می شد ؛ حال همان کارتن تا سقف پنج میلیون هم افزایش یافته . نتیجه اینکه اول به کتابفروش و بعد به خریدار فشار مضاعف وارد می شود .

  رحمان حسین زاده : سخت شدن وضعیت اقتصادی و گرانی ها ، باعث شده قدرت خرید کتاب روز به روز کاسته شود . علاوه بر این ، کتاب نیز باید با این گرانی همگام باشد . بیشتر اجناس دو سه برابر شده ، اما ما اگر بخواهیم دو تومان برای یک کتاب ده تومانی اضافه کنیم ، آن هم چاپ گذشته ؛ داد مشتری بلند می شود . صحبت از قانون و مدارا و گرانفروشی می شود ؛ وقتی هم توضیح می دهیم و مقایسه می کنیم با گرانی کالاها و مایحتاج زندگی ، با زیرکی می گویند کتاب فرق می کند . من نمی دانم چه فرقی می کند . مگر برای این قیمت فروختن از جایی حمایت می شویم . کتابفروشی اگر چه یک کار فرهنگی است ، اما یک روی این کار معامله است ؛ معامله با سرمایه و سود همراه هست . برای ماندن در این کار باید با بازار همگام شوی . از شما استدعا دارم این را هم در نشریه ی تان بنویسید ، می خواهم بدانند ما چه فشاری را تحمل می کنیم ؛ مخصوصاً در این دو سال که همه چیز گران شده ، کتاب در مقایسه با سایر کالاها چندان گران نشده . من نمی دانم اگر به دکتر برویم یا برای اجناس به بازار برویم بگوییم کتابفروش هستیم ، برای من قیمت گذشته ی جنس یا خدمات می دهند .    

6- وضعیت چاپ و نشر کتاب در استان و ارتباط نویسندگان و شاعران بومی را چطور برآورد می کنید ؟

  بهرام اسدی : وضعیت چاپ و نشر استان نسبت به چند سال پیش ، از 100 درصد به 10 درصد تنزل کرده .

  اصغر محمدی : چون من خودم نه شاعر و نه نویسنده و نه ناشرم ، نمی توانم صریح و دقیق جواب بدهم ؛ ولی از آنجایی که با بعضی از این دوستان در ارتباطم ، از وضعیت چاپ و نشر همیشه گلایه داشته و زاری می کنند .

  حمید واحدی : در سالهای اخیر ، رشد نسبتاً کمی داشته . با توجه به افزونی تعداد ناشران و رویکرد شاعران و نویسندگان به چاپ آثار خود ، وضعیت نسبت به سالهای گذشته خوب بوده است ؛ اما مطلوب ، نه . بجاست از سه ناشر فعال در زمینه ی چاپ آثار ادبی نام ببرم که ادای دین باشد : 1- نشر بوتا ؛ بویژه در حوزه ی نثر زبان ترکی 2- نشر یاز ؛ در حوزه ی شعر 3- نشر اولکه لر ؛ که نوقدم است و در آینده گامهای موثری برخواهد داشت .

  احمد یوسفی : تا آنجا که اطلاع دارم وضعیت چاپ و نشر کتاب در استان زیاد مطلوب نیست و با توجه به کیفیت و کمیت در استانهای دیگر خصوصاً مرکز ، خیلی فاصله هست و در مقایسه با آنها فعلاً راه بسیاری در پیش داریم و زمان می برد . اما ارتباط شاعران و نویسندگان ضعیف و شاید خیلی کم رنگ است . تا به حال چند تایشان را دور میز یکجا ندیده ام . اکثراً پراکنده و متفرق اند و هر کدام ساز خود را می زند و راه خود را می رود . آنوقت در یکی از کتابفروشی های معتبر تهران خودم ناظر بودم که چندین استاد فرهیخته دور میزی نشسته ، در مورد کتابهای چاپ روز و کیفیت کار مشغول بحث و گفت و گو  بودند . من همان وقت افسوس می خوردم که چنین فضایی را در استان و منطقه ی خودمان نمی توانیم ایجاد کنیم .            

7- وضعیت کتابفروشان در دیگر شهرهای استان را چگونه ارزیابی می کنید ؟ این اوضاع در مقایسه با استانهای همجوار چطور است ؟

  بهرام اسدی : نسبت به شهرستان ها متفاوت است . تعدادی از شهرستانها کمتر و تعدادی بیشتر آسیب دیده اند .

  اصغر محمدی : من دوستانی در تبریز و میاندوآب دارم که در آستانه ی جمع کردن مغازه هستند و حتی یکی از این دوستان یک روزی به شوخی گفت : « اگر قلیان فروشی باز می کردیم ، وضعمان بهتر بود » .

  حمید واحدی : متأسفانه اسفبار است . وقتی مرکز استان اینگونه باشد – که ذکرش رفت - ، حساب دیگر شهرها معلوم است . جایی که عقاب پر بریزد / از پشه ی لاغری چه ریزد . از استانهای همجوار ، کردستان و آذربایجان شرقی را دیده ام ، که چندان مطلوب نیست . در باره ی استانهای دیگر نمی توانم نظر بدهم ، ولی می توان گفت که : به هر جا روی ، آسمان همین رنگ است .

  احمد یوسفی : فکر نکنم زیاد تعریفی داشته باشد ؛ به جز چند کلان شهر ، مخصوصاً تهران .

  رحمان حسین زاده : متأسفانه کتابخوانی در این استان نسبت به آذربایجان شرقی ، خیلی متفاوت است و قابل مقایسه هم نیست . حتی تعدادی از این کتابخوان ها بیشتر کتاب جمع کن هستند که در این سالها مد شده . البته برای کتابفروشان خوب هست ، اگر این وضعیت ادامه یابد ، فکر می کنم در آینده کتابخوان ها را باید با انگشت نشان دهیم . عدم تبلیغات ، عدم فرهنگ سازی ، مصرف و مدگرایی ، بیشتر باعث شده کتابخوان ها روز به روز کمتر شود . از طرفی هم فضای مجازی و سهولت دسترسی به کتابها که حتی بصورت سی دی و غیره هم می باشد ، کار رونق کتابفروشی خیلی تنزل کرده .

8- آیا در آذربایجان غربی ، بستر قانونی و حمایتی جهت انتشار و عرضه ی کتب به زبان ترکی فراهم است ؟

  بهرام اسدی : در حد بسیار اندک است و گاهی هم منفی .

  اصغر محمدی : بله ؛ به زبان ترکی فراهم است ؛ اما از لحاظ محتوایی ضعیف می باشد .

  حمید واحدی : دئدیلر عزرائیل اوشاق پایلیر ؛ بیری دئدی منیم کین آلماسین ، وئردیغین ایسته میریک ؛ حکایت ماست .

  احمد یوسفی : تا آنجایی که اطلاع دارم بستر قانونی هست ولی حمایت مادی را اطلاع ندارم . عرضه ی کتابها با عناوین و موضوعیت ترکی هم وجود دارد .

  رحمان حسین زاده : در خصوص حمایت ارشاد از شاعران بومی و کتابهای ترکی ، نهایتاً ارشاد مجوز کتاب صادر می کند . البته کتاب به زبان ترکی باشد ، مجوز وسواس و حساسیت خودش را دارد .    

9- نظرتان راجع به نمایشگاههای سالانه و فصلی برگزار شده در اورمیه و شهرهای استان چیست ؟

  بهرام اسدی : نمایشگاهها روی هم رفته بستر خوبی برای عرضه و فروش کتب هستند .

  اصغر محمدی : اگر از ناشران معروف و برتر هم شرکت داشته باشند ، کتابهای بهتری به جامعه معرفی می شود . در سالهای قبل ، ناشران بومی که در زمینه های تاریخ و فرهنگ بومی فعالیت زیادی داشتند ، کم بود و سرویس برای نمایشگاه در نظر گرفته نشده بود ؛ که این از بزرگترین ضعفهای مسوولان در نمایشگاه بود . 

  حمید واحدی : نمایشگاههای سالانه و فصلی بستر خوبی برای ارائه ی آثار و حمایت از ناشران می باشد . اما ، در چندین سال گذشته ، نمایشگاهها ، سال به سال ضعیف تر و نحیف تر شده اند ؛ هم از جهت کیفی و هم کمی . آنچنان که نمایشگاه کتاب امسال ، از سه سالن به یک سالن تقلیل یافت و شاید سال بعد ... ؛ کسی چه می داند ؛ ... . عدم شرکت ناشران برجسته ، وجود ناشران موازی و تکراری ؛ مثلاً چندین ناشر در یک موضوع و تخصص ، عدم ارائه ی آثار تازه و عرضه ی کتابهای ته انباری و مانده ، مناسب نبودن محل نمایشگاه ، نامناسب بودن ساعات کاری ، وضع نامطلوب ارائه ی بن کتاب و ... ؛ همه دست به دست هم داده و نارضایی اهل کتاب را از وضع نمایشگاه سبب شده اند . آنچنانکه بسیاری از مردم ، عدمش را به ز حضور می دانند .              

  احمد یوسفی : نظرم زیاد مساعد نیست . البته اگر اداره ی ارشاد ، سالیانه به جای یک هفته ایجاد نمایشگاه ، یک ماه از کتابفروشی های شهرستانی حمایت کند ، از نتایج آن مطلوب تر است . چون نمایشگاه حالت کلیشه ای و تبلیغی دارد ؛ به جز چند ناشر که آنها هم اصولاً نباید در نمایشگاه حضور یابند ، چون حضورشان باعث آشفتگی بازار شده ؛ چون دو ماه مانده به نمایشگاه ، مشتریان ما به حالت پرس و جو و ... ، منتظرند کتاب ارزان بخرند . این کار تا دو ماه بعد هم دوام می آورد ، چرا که توانسته اند کتاب با تخفیف بخرند و لذا به سراغ کتابفروشی نمی آیند . حدوداً دو ماه هم تعطیلی سالیانه و هفتگی داریم ، بقیه ماهها و هفته ها نیز مشتریان انتظار دارند کتاب جدید بیاوریم و باید هم برایشان تأمین کنیم . حالا ، با معضلات موجود ، کتابفروش چه کار باید بکند ؛ آن هم به میل خریدار کتاب بتواند وارد کند یا نه !  

  رحمان حسین زاده : نمایشگاهها چندان کارایی ندارد . عدم شرکت بعضی از ناشران ، عدم تبلیغات و هماهنگی جهت این کار از طرف ارشاد ، امسال حتی یک بنر و پلاگارد تبلیغی در خیابان اصلی نصب نکردند . چشم انداز کتاب با این توصیف و وضعیت ، هم برای کتابخوان ها و هم برای کتابفروشی ها ، در آینده تیره و بحرانی به نظر می رسد ؛ مگر اینکه از سوی مسوولان اقدامی صورت بگیرد .

10- با توجه به ساعت کاری و شیوه ی « بسته » بودن خیلی از « کتابخانه » های موجود در اورمیه ، وضعیت انس با کتاب و کتابخوانی اقشار مختلف را چگونه می بینید ؟

  بهرام اسدی : نظر خوبی ندارم . خوش بینی در این مورد خوش خیالی است .

  اصغر محمدی : جواب سوال شما در خود سوال هست . اگر وضعیت انس با کتاب بهتر بود ، کتابخانه ها شبانه روزی می شد . واقعیتش مردم اصلاً حوصله و شور کتابخوانی ندارند . با خیلی ها که صحبت می کنم ، می گویند حوصله اش را نداریم یا پولش را نداریم و یا وقتش را ؟!

  حمید واحدی : این سوال را باید از کتابداران استان پرسید . به شرطی که پاسخشان به دور از واقعیت های موجود نباشد . چرا نگفتم از کتابخوانان ؛ بخاطر اینکه اکثر اهل کتاب تا آنجا که من می دانم ، به کتابخانه ها مراجعه نمی کنند ؛ مگر در موارد خاص .

  احمد یوسفی : البته من زیاد به کتابخانه نرفته و وضعیت کاری آنها را بررسی نکرده ام ؛ نمی توانم قضاوت کنم و از مراجعین هم پرس و جو نکرده ام تا اظهار نظری بکنم . عمدتاً گاهی شنیده ام از کمبود کتاب گلایه داشته و اینکه به هر کتابخانه ای رفته اند ممکن نشده و یا عناوین درخواستی آنها موجود نبوده ؛ ... .  

  رحمان حسین زاده : از وضعیت موجود کتابخوانی و کتابخانه ها راضی نیستیم . کتابفروشی ها را که می بینید ، کتابخانه ها هم مثل ما ؛ خلوت و بی مشتری . در همین خیابان اورمیه ، زمانی چند تا کتابفروشی بود ؛ حالا به جای آن یا وسایل آرایشی یا طلافروشی و لباس فروشی و عطر و ادکلن دایر شده . یکی از مشتریان که از شهرستان آمده بود ، چنین سخنی گفت که : در خیابان مرکزی شما انتظار چند کتابفروشی را داشتم ؛ آنها هم که کتابفروش بودند یا در کار تجارت کامپیوتر اند یا نوشت افزار و ... . در این خیابان اصلی ، این ذهنیت از این شهر به آدم دست می دهد که اورمیه فقط برای طلافروشی و عطر و لوازم آرایشی و ... است .   

11- عملکرد اداره کل ارشاد آذربایجان غربی ، در حمایت از نویسندگان و شاعران بومی ، چگونه است ؟

  بهرام اسدی : در حد نزدیک به صفر و در مواردی منفی است .    

  اصغر محمدی : نمی دانم .

 حمید واحدی : یک راه ساده ی پی بردن به این حمایتها ، نگاهی به آثار چاپ شده ی نویسندگان و شاعران بومی است که به راحتی می توان پی برد کدام آثار با حمایت ارشاد چاپ شده است و در چه راستایی . دومین راه ، پرسش از خود نویسندگان و شاعران است ؛ تا معلوم شود چند درصد از حمایتهای ارشاد برخوردار شده اند . اگر یافتید ، به بنده هم خبر بدهید . البته جهت شناسایی و راهنماییهای بعدی ، نه چیزی دیگر . سومین راه ، که از همه ی راهها بهتر و سهل الوصول تر و مطمئن تر است ، مراجعه به خود ارشاد است و کسب اطلاعات و آمار . ولی دروغ چرا ، ما نه از این حمایتها دیده ایم و نه شنیده ایم . من که هفت عنوان کتاب چاپ کرده ام ، خوشبختانه هیچکدام نام حمایت ارشاد نداشته است . البته ما نیاز به ارشاد نداریم !! در واقع ارشاد به ما نیاز دارد . اما از شوخی بگذریم ، شما و من و همه می دانند که حمایت بوده ، اما چگونگی اش ، خود مثنوی هفتاد من کاغذ شود ؛ همین قدر باید گفت که اولاً درصد حمایتها چندان چشمگیر نیست که بتوان برای آن وقتی گذاشت و تبلیغی کرد ؛ ثانیاً حمایتها مقطعی ، رابطه ای – و نه ضابطه ای – و مناسبتی بوده اند . به فرض نویسندگانی که رفت و آمد و آشنایی و ارتباط بیشتری با ارشاد داشته اند ، طبیعی است که در اولویت بوده اند . هر چند آثارشان از کیفیت آنچنانی برخوردار نبوده ، اما چه بسا آثار خوب نویسندگانی که سالهاست خاک می خورد و اصلاً ارشاد گوشه ی چشمی هم به آنان ندارد ؛ چه برسد به حمایت . تا حمایتها اصولی و بر اساس ضابطه نباشد و دست اندرکاران سلیقه ای کار کنند ، در به همین پاشنه خواهدچرخید . 

  احمد یوسفی : این را هم باید از نویسندگان و شاعران پرسید . در این مورد زیاد اطلاعی ندارم .

 رحمان حسین زاده : در مورد اداره ی ارشاد ، فکر کنم بیشتر کتابفروشیها فقط نام اداره ی ارشاد را می دانند . تا به حال خود این جانب جهت تسهیلات مراجعه کرده ام ، چیزی دستگیرمان نشده . در مورد ناشران ، بیشتر از کتابفروشان مرتبط هستند . فقط کارهای اداری انجام می شود . در این مورد هم اطلاعی ندارم .

                                                                                               پایان ...